هر آنچه که باید درباره تاریخ یونان بدانیم

تاریخ یونان

ساختار ژئوفیزیک یونان نقش مهمی در شکل‌دهی به تاریخ پیش از کلاسیک و کلاسیک آن ایفا کرد و همچنان در دوره قرون وسطی تأثیرگذار بود، زیرا علی‌رغم وحدت اداری و اثربخشی نسبی مدیریت مالی و نظامی روم‌های بعدی و دولت‌های بیزانسی، هنوز باید در یک زمینه ژئوفیزیکی کار می‌کردند که در آن ارتباطات به‌ویژه دشوار بود. شبه جزیره بالکان جنوبی نقطه کانونی جغرافیایی مشخصی ندارد.

شهرهای اصلی در دوره قرون وسطی تسالونیکا (به یونانی مدرن: Thessaloníki؛ از نظر تاریخی، که سالونیکا نیز نامیده می‌شود) و قسطنطنیه (استانبول امروزی) بودند، با این حال این شهرهای پیرامونی شبه جزیره و چشم‌انداز تکه‌تکه‌شده آن بودند. درجه کنترل سیاسی بیزانس در قرون وسطی به وضوح در این منعکس شده است. در کوه‌های رودوپ (رودوپی) که عمدتاً غیرقابل دسترس هستند، و همچنین در کوه‌های پیندوس (پندوس)، اقتدار دولتی، چه بیزانسی و چه عثمانی، همیشه یک عامل نسبتاً دور در زندگی ساکنان باقی می‌ماند.

رابطه بین این چشم‌انداز کوه‌ها، سواحل و دره‌ها از یک سو و دریا از سوی دیگر برای تاریخ فرهنگی و همچنین سیاسی و نظامی یونان اساسی است. دریا به جز در امتداد مرز شمالی یونان را احاطه کرده است.

خط ساحلی گسترده – از جمله خلیج‌هایی مانند کورینث (کورینتیاکوس) و تسالونیکی که به اعماق داخل نفوذ می‌کنند – به عنوان وسیله‌ای برای ارتباط با مناطق اطراف عمل کرده است تا جایی که حتی مناطق داخلی بالکان اغلب در فرهنگ مدیترانه سهیم هستند. جهان

دریا همچنین منبع خطر بود: دسترسی از طریق دریا از غرب، از جنوب، یا از شمال شرق از طریق دریای سیاه، یونان و پلوپونز (Pelopónnisos) را به ویژه در برابر تهاجم و جابجایی آسیب پذیر کرد.

یونان در دوره بیزانس (حدود 300 پس از میلاد – حدود 1453)

در آغاز قرن چهارم، مناطقی که توسط دولت مدرن یونان تشکیل شده بود به هشت استان تقسیم شدند: رودوپ، مقدونیه، اپیروس (Ípeiros) Nova، Epirus Vetus، Thessaly (Thessalía)، Achaea، Crete (Kríti) و جزایر (Insulae).

از هشت استان، همه به جز رودوپ و جزایر بخشی از اسقف نشین بزرگ موزیا بودند که تا رودخانه دانوب در شمال امتداد داشت. (کلمه اسقف در ابتدا به یک منطقه دولتی اطلاق می شد که توسط یک جانشین امپراتوری رومی اداره می شد.

اسقف سکولار به استان هایی تقسیم می شد که هر کدام فرماندار خاص خود را داشت. رودوپ به اسقف نشین تراکیه (تراکی) تعلق داشت و جزایر به عنوان بخشی از اسقف نشین آسیانا، متشکل از غربی ترین استان های آسیای صغیر طبقه بندی می شدند.

در سالهای اولیه قرن پنجم، اصلاحات اداری، اسقف نشین قدیمی موزیا را به دو بخش تقسیم کرد و در شمال اسقف داکیا و در جنوب مقدونیه، متشکل از استان های مقدونیه اول و دوم، با تشکیل اسقف نشینی به دو بخش تقسیم شد. Epirus Novus و Epirus Vetus، Thessaly، Achaea و Crete.

تغییرات بیشتر در اواسط قرن ششم منجر به ایجاد یک فرماندهی نظامی به نام quaestura exercitus، منطقه ای متشکل از جزایر و Caria، از اسقف نشین آسیانا، همراه با استان Moesia II در رود دانوب شد. به عنوان وسیله ای برای تأمین ارتش مستقر در امتداد مرز شمالی در مناطقی طراحی شده بود که برای حمایت کافی از آنها بسیار فقیر یا ویران شده بودند.

به نوبه خود، این گروه‌های اسقفی بخش‌هایی از واحدهای اداری بزرگ‌تر بودند – بخش‌های پراتوری. بیشتر استان های یونان در استان پراتوری ایلیریکوم بودند، به جز رودوپ، که به عنوان استانی از اسقف نشین تراکیه، مانند جزایر در استان اورینس قرار داشت. این الگو به طور اساسی با تحولات قرن هفتم تغییر کرد.

برخی از نام های باستانی مناطق یونان از استفاده روزمره ناپدید شدند. با این حال، بسیاری از آنها همچنان در زمینه های ادبی و اداری، به ویژه در اداره کلیسا مورد استفاده قرار می گرفتند، یا توسط نویسندگان کلاسیک اواخر دوره بیزانس احیا شدند.

بنابراین، آیتولیا، آکارنانیا، آخایا، آرکادیا (آرکادیا) و لاکدایمون در قرن سیزدهم و پس از آن مورد استفاده قرار گرفتند. به طور مشابه، در یونان مرکزی، بوئوتیا (Voiotía)، Euboea (Évvoia) و Thessaly همگی زنده ماندند اما در زمینه‌های مختلف. نمونه تاریخی آنها Euboea است که تا قرن هشتم به این نام خوانده می شد و پس از آن به عنوان Chalkis یا Euripus به آن اشاره می شد.

نویسندگان غربی پس از سال 1204 آن را به عنوان Negroponte («پل سیاه»، پس از پلی که آن را به سرزمین اصلی متصل می‌کند، شناسایی کردند، اگرچه بیزانسی‌ها آن را Euboea نیز نامیدند. نام های اپیروس و مقدونیه هرگز از کاربرد معمولی خود خارج نشدند.

با این حال، بسیاری از نام های جدید نیز در دوره بیزانس ابداع شد. اینها معمولاً توصیف‌های جغرافیایی هستند (مانند Strymon [Strimón] یا Boleron) که هم برای تقسیمات استانی و اداری و هم برای توصیف مناطقی با ترکیب قومی خاص – به عنوان مثال، Vlachia در جنوب تسالی استفاده می‌شوند.

تکامل نهادهای بیزانسی

مانند سایر بخش‌های جهان روم، عملکرد شهرها در ساختار اداری دولت از قرن سوم به بعد دچار تحول تدریجی شد، زیرا دولت مرکزی به طور فزاینده‌ای لازم می‌دانست که در امور شهرداری‌ها برای کسب درآمد دخالت کند.

این نیاز به مداخله زمانی ایجاد شد که حیات شهرها در نتیجه طیف وسیعی از عوامل، به ویژه آسیب اقتصادی به زیرساخت‌های شهری که همراه با جنگ‌های داخلی و تهاجمات وحشیانه قرن سوم بود، از بین رفت. به اصطلاح “زوال” نظم کوریال (قشر از مقامات دولتی محلی معروف به دکوریون)، ناشی از تضعیف استقلال مالی و اقتصادی بسیاری از شهرها به دلیل گرایش نخبگان شهری به اجتناب از تعهدات شهرداری، نیز نقش مهمی ایفا کرد.

سرانجام، در بخش‌های شرقی امپراتوری، تبدیل بیزانس به قسطنطنیه به عنوان پایتخت امپراتوری جدید در سال 330 نتایج مهمی برای الگوهای تجارت داخلی و بازرگانی و همچنین برای روابط اجتماعی بین نخبگان استانی و دولت داشت.

با این وجود، شهرهای جنوب بالکان توانستند از حملات و ویرانی‌های گوت‌ها و هون‌ها در قرن چهارم و پنجم میلادی جان سالم به در ببرند، و هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد شهرها به عنوان مراکز فعالیت بازار، اداره محلی، فعالیت خود را متوقف کرده‌اند. و زندگی اجتماعی

آن شهرها که ساخته های مصنوعی یا صرفاً اداری دولت روم بودند، اولین کسانی بودند که آسیب دیدند، و در شرایط دشوار، عموماً ناپدید شدند.

از سوی دیگر، به نظر می‌رسد که دولت – از طریق اداره نظامی منطقه‌ای و مرکزی خود – در ترویج انواع مختلف مراکز شهری کوچک‌تر دفاع‌شده، که بهتر با این شرایط سازگار بودند، مشارکت داشته است.

 

برچسب ها:
نوشته‌های پیشین
هر آنچه که باید درباره شهرهای یونان بدانیم
نوشته‌ی بعدی
هرآنچه که باید درباره افسانه‌های یونان بدانیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

فهرست